Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-05-05@02:34:10 GMT

۲ ترور بهاری!

تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۹۱۲۱۶

منتها عصر روز هشتم آبان سال ۱۳۰۴ انگار کسی به او گفت برود و یک سر هم به مجلس بزند. شاید  می‌خواست به نمایندگان آشنای مجلس رو بزند که برای روزنامه توقیف شده‌اش کاری بکنند. شاید هم وسوسه دیدن حال و هوای مجلس شورای ملی در آن روزهای خاص و داغ، آقای روزنامه‌نگار و فعال سیاسی را به «دامگه حادثه» کشاند. مثبت۱۲
 تهران که نه، تقریباً همه جای ایران آن روزها در التهاب بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

رضاخان پس از کش‌وقوس‌های فراوان و راه افتادن بازی جمهوری‌خواهی، سرانجام با مدد انگلیس خودش را به تخت سلطنت رسانده و قرار بود فردا تاج‌گذاری کند. مجلس شورای ملی آماده شده بود تا طرح «اعلام انقراض سلسله قاجار» را تصویب کند. رضاخان پیش‌تر برای اینکه میخ را محکم کوبیده باشد، نمایندگان مخالف انقراض سلسله قاجار را تهدید به مرگ کرده بود. غروب هشتم آبان ملک‌الشعرای بهار در مجلس سخنرانی داشت و همه می‌دانستند قرار است حسابی از خجالت طرح انقراض قاجار و موافقانش، رضاخان و... دربیاید. همه این‌ها آن‌قدر جاذبه داشت که محمد کیوان قزوینی معروف به «واعظ قزوینی» را به مجلس بکشاند. بقیه ماجرا را هرچند به‌شدت مثبت۱۲است، از قلم «بهار» بخوانید که از دو سال پیش و به دنبال مخالفت با رضاخان مصونیت سیاسی‌اش لغو شده بود: «قبل از آنکه نطق کنم، یکی از پادوهای اکثریت به من نزدیک شد و گفت: پس از نطق، نایست و زود برو... من نیز پس از نطق نایستادم ...رفتم اما نه از مجلس بیرون، بلکه در اتاقی تنها نشسته و سیگاری آتش زده بودم... در همان حال، حاج واعظ قزوینی... با یکی از رفقایش برای تماشای جلسه تاریخی و دیدن هنرنمایی رفقا و هم‌مسلکانش به بهارستان آمد... از جلو سرسرا رد شد، با عبا و عمامه کوچک و ریش مختصر و قد بلند و قدری لاغر، با همان گام‌های فراخ و بلند به عین مثل ملک‌الشعرای بهار... حضرات آدمکشان رضاخان در زیر درخت‌ها و پشت دیوار دو طرف در، به کمین نشسته بودند... شلیک یک‌مرتبه شروع شد! گلوله به گردن واعظ خورد. واعظ به طرف مسجد سپهسالار می‌دود... و آنجا به زمین می‌خورد... بر سرش می‌ریزند و چند چاقو به قلب واعظ می‌زنند و سرش را با کارد می‌بُرند!».

حدس و گمان‌ها
اشتباهی‌ترین ترور تاریخ معاصر با همین اندازه از وحشی‌گری و بی‌رحمی جلو خانه ملت انجام می‌شود. تاریخ معاصر البته حدس و گمان‌های دیگری هم برای این ترور دارد. برخی معتقدند از آنجا که واعظ قزوینی یک شهروند عادی نیست و مقاله‌های اغلب تند و تیزش در روزنامه‌های نصیحت، رعد و قزوین طرفداران زیادی دارد، پس قتلش نمی‌تواند اشتباهی بوده باشد. هیئت تحریریه روزنامه نصیحت را هم افرادی مثل جلال‌خان شیرین‌اُف معاون کنسولگری شوروی در قزوین، عبدالصمد کامبخش، مرتضی فرهودی و عده‌ای دیگر که همگی از چهره‌های سرشناس حزب کمونیست بودند، تشکیل می‌دهند و واعظ هم به بولشویک بودن و ضدیت با رضاخان معروف است. پس کشته می‌شود و به دروغ اعلام می‌کنند اشتباهی ترور شده تا به این وسیله هشداری جدی به مخالفان رضاخان ازجمله «بهار» داده باشند. این سؤال هم بی‌پاسخ مانده که چطور ضاربان «واعظ» که از قبل اجیر شده، بیرون مجلس در انتظار خروج «بهار» کمین کرده و با افرادی در داخل مجلس در ارتباط‌اند و واعظ قزوینی را که در حال ورود به مجلس است با «بهار» اشتباه می‌گیرند؟

جمهوری‌نامه
البته اغلب گزارش‌ها و نوشته‌های شاهدان و حاضران در آن زمان، بیشتر از هرچیزی فرضیه ترور اشتباهی را تقویت می‌کند. به‌خصوص اینکه رضاخان همزمان در میهمانی سفارت فرانسه حضور دارد و اواخر میهمانی خودش اعلام می‌کند مردم جلو بهارستان ملک الشعرای بهار را کشته‌اند! بعد هم که مشخص می‌شود فرد کشته شده «واعظ قزوینی» است رضاخان مقرر می‌کند به عنوان خون‌بها مبلغ ۵۰۰ تومان به ورثه مرحوم پرداخت شود و جالب اینکه خانواده واعظ خودشان را هلاک می‌کنند اما دستشان به این ۵۰۰ تومان نمی‌رسد!
ماجرای دیگری که فرضیه ترور اشتباهی را تأیید کرده و نشان می‌دهد عوامل و مشاوران رضاخان، کم گاف نداده‌اند، ماجرای قتل «میرزاده عشقی» است. سال ۱۳۰۳ که سخنرانی‌های «بهار» علیه رضاخان و جمهوری‌خواهی‌اش به اوج می‌رسد، همزمان شعر «جمهوری‌نامه» هم میان مردم پخش می‌شود. شعری که به خاطر تند و تیزی و البته فحش‌های آشکاری که به مدعی جمهوریت داده، فقط می تواند کار شاعری چون «عشقی» باشد. همین شعر عشقی هم سبب می‌شود رضاخان تصمیم به قتل او بگیرد.  
وقتی «بهار» در بیمارستان پیکر غرق به خون عشقی را در آغوش گرفته بود و می‌گریست هیچ‌کس نمی‌دانست «جمهوری‌نامه» سروده عشقی نیست. احتمالاً پس از شهریور سال۱۳۲۰ و چاپ شدن «جمهوری‌نامه» در دیوان اشعار «بهار» بود که معلوم شد قتل «عشقی» هم یک قتل تقریباً اشتباهی بوده است. هرچند بدون «جمهوری‌نامه» هم تضمینی نبود که «عشقی» با وجود اشعار تند و تیزش، از دست عوامل رضاخان جان سالم به در ببرد.      
خبرنگار: مجید تربت‌زاده منبع: قدس آنلاین

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: روزنامه ها واعظ قزوینی جمهوری نامه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۹۱۲۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرقت های سریالی قهرمان کشتی در تهران| نیما می گوید شکست عشقی خورد و ...

همشهری آنلاین- حوادث: نیما می‌گوید یک زمانی برای خودش اسم و رسمی داشته. قهرمان کشتی بوده و در مسابقات کانادا و روسیه مدال گرفته. اما شکست عشقی باعث شد که زندگی دگرگون شود. او را به جرم سرقت خودرو و لوازم داخل دستگیر کرده‌اند.
چند سال داری؟
۳۴ ساله ام؛ حتما بنویسید تحصیلکرده‌ام.
چقدر درس خواندی؟
فوق دیپلم تربیت بدنی دارم. من برای خودم برو بیایی داشتم و قهرمان کشتی بودم. اسمم را سرچ کنید، عکس هایم را می بینید. اما حالا اینجا هستم، دستبند به دستانم و ناتوانم. می دانم اشتباه کرده ام اما خب دیگر نمی توانم به عقب برگردم. زمان به سرعت می گذرد و من باید چشمم به آینده باشد تا این اشتباهم را جبران کنم. من در مسابقات کانادا مقام آورده‌ام. در مسابقات روسیه هم دوم شدم. اما شدم سارق لوازم خودرو. در ماشین ها را باز می کردم و لوازم داخلش را به سرقت می بردم. گاهی هم ماشین را می بردم و تحویل مالخر می دادم.
چه شد که قهرمان کشتی تبدیل شد به سارق؟
یک دختر زندگی مرا تباه کرد. من به خاطر او حتی مرگ را هم تجربه کردم. خیلی عاشقش بودم و قرار بود با هم ازدواج کنیم اما او مرا ترک کرد. نمی خواهم در مورد او حرف بزنم فقط همین را بدانید که بدجور شکست خوردم و باختم. درواقع خودم را بازنده می دیدیم. تصمیم گرفتم خودکشی کنم، حتی قرص خوردم و فکر کردم همه چیز تمام شد. ۴۰ روز در کما بود اما انگار قسمت نبود بمیرم. برگشتم به زندگی و وقتی دیدم زنده ام تصمیم گرفتم مواد مصرف کنم. فکر می کردم دارم از روزگار انتقام می گیرم اما حالا می بینم از خودم بیشتر انتقام گرفته ام. کم کم که معتاد شدم دیگر از خودم فاصله گرفتم. کشتی را کنار گذاشتم و شدم یک معتاد. دوستان ورزشکارم از من فاصله گرفتند و به جای آنها خلافکار و معتاد دورم جمع شدند. همین شد که فریبشان را خوردم و تصمیم به سرقت ماشین گرفتم. البته من بیشتر نقش راننده را داشتم. با همدست سارقم می رفتیم در خیابان ها پرسه می زدیم. همدستم پیاده می شد و ماشین ها را خالی می کرد. من هم نظاره گر بودم اما بعد از فروش لوازم مسروقه، سهمم را می گرفتم.

کد خبر 848854 برچسب‌ها سارق - سرقت حوادث ایران کشتی

دیگر خبرها

  • دوچرخه سواران قزوینی راهی مسابقات قهرمانی آسیا می‌شوند
  • حل مشکلات سهمیه آب مطالبه کشاورزان قزوینی
  • قطع آب و خسارت به محصولات دغدغه‌ی کشاورزان قزوینی+ فیلم
  • اجرای عمومی تئاتر‌های جشنواره رضوی گامی موثر است/ ماجرای عشقی عجیب
  • اجرای عمومی تئاترهای جشنواره رضوی گامی موثر است/ ماجرای عشقی عجیب
  • کشته شدن دوچرخه‌سوار قزوینی در تصادف با پراید
  • سردار رادان: رضاخان هم نتواست حجاب را از مردم بگیرد / از دانشگاه‌های آمریکا و انگلستان و فرانسه چه خبر؟!
  • سردار رادان: رضاخان گماشته هم نتواست حجاب و دین را از مردم بگیرد
  • سرقت های سریالی قهرمان کشتی در تهران| نیما می گوید شکست عشقی خورد و ...
  • تفال به حافظ پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳؛ برو به کار خود‌ای واعظ این چه فریادست....